زیرنظر واحد فرهنگی مسجد حضرت ابوالفضل علیه السلام

اصلاح کشور

اصلاح کشور

اصلاح کشور
اصلاحات، یا اصلاحات انقلابى و اسلامى و ایمانى است و همه مسؤولان کشور، همه مردم مؤمن و همه صاحب‌نظران با آن موافقند؛ یا اصلاحات، اصلاحات امریکایى است و همه مسؤولان کشور، همه مردم مؤمن و همه آحاد هوشیار ملت با آن مخالفند.
در زمینه اصلاح، دو جمله از امام حسین علیه‌السّلام نقل شده است. امام حسین علیه‌السّلام مى‌فرماید: «خرجت لطلب الاصلاح فى امّة جدّى».(21) او دنبال اصلاحات است و مى‌خواهد اصلاح به وجود آورد. یک جاى دیگر هم مى‌فرماید: «لنرى المعالم من دینک و نظهر الأصلاح فى بلادک»؛(22) مى‌خواهیم اصلاح در میان ملت اسلام و کشور اسلامى به وجود بیاید. این شعارِ امام حسین علیه‌السّلام است.
اصلاح چیست؟ اصلاح این است که هر نقطه خرابى، هر نقطه نارسایى و هر نقطه فاسدى، به یک نقطه صحیح تبدیل شود. انقلاب، خودش یک اصلاح بزرگ است. اگرچه در اصطلاحات سیاسى دنیا، «انقلاب» را در مقابل «اصلاح» قرار مى‌دهند، اما من با آن اصطلاح نمى‌خواهم حرف بزنم. من اصلاح با اصطلاح اسلامى را مطرح مى‌کنم. خود انقلاب، بزرگترین اصلاح است. تداوم اصلاحات، در ذات و هویّت انقلاب نهفته است. یک ملت انقلابى و هوشیار و شجاع، به طور دائم نگاه مى‌کند تا ببیند فسادهایى که از قبل در میان او مانده - فسادهایى که در طول زمان بر اثر غفلتها و سوء مدیریّتها و سوء تدبیرها و تجاوزها به وجود آمده - کدام است تا آنها را اصلاح کند. اشتباهات و خطاها کدام است، تا آنها را اصلاح کند. انقلاب که بدون اصلاح امکان ندارد. هیچ جامعه انسانى، بدون اصلاح امکان ندارد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
خادم الحسین (ع)
تکلیف بالاتر

تکلیف بالاتر

تکلیف بالاتر
بدیهى است که حسین بن على علیه‌السّلام، اگر در مدینه مى‌ماند و احکام الهى را در میان مردم تبلیغ و معارف اهل بیت(ع) رابیان مى‌کرد، عدّه‌اى را پرورش مى‌داد. اما وقتى براى انجام کارى به سمت عراق حرکت مى‌کرد، از همه این کارها باز مى‌ماند: نماز مردم را نمى‌توانست به آنها تعلیم دهد؛ احادیث پیغمبر(ص) را نمى‌توانست به مردم بگوید؛ حوزه درس و بیان معارف او تعطیل مى‌شد و از کمک به ایتام و مستمندان و فقرایى که در مدینه بودند، مى‌ماند. اینها هر کدام وظیفه‌اى بود که آن حضرت انجام مى‌داد. اما همه این وظایف را، فداى وظیفه مهمتر کرد. حتّى آنچنان که در زبان همه مبلّغین و گویندگان هست، زمان حجّ بیت‌اللَّه و در هنگامى که مردم براى حج مى‌رفتند، این، فداى آن تکلیف بالاتر شد.
آن تکلیف چیست؟ همان‌طور که فرمود، مبارزه با دستگاهى که منشأ فساد بود: «اُریدُ اَن اَمُرَ بالْمَعْروف وَاَنْهى‌عَنِ الْمُنْکَر وَ اَسیرَ بِسیرة جَدّى.» یا آن‌چنان که در خطبه دیگرى در بین راه فرمود: «اَیهاالنّاس! اِنَّ رَسول‌اللَّه، صلّى‌اللَّه‌علیه‌وآله، قال مَنْ رأى‌سُلطاناً جائراً مُسْتَحِلّاً لِحُرَمِ اللَّه، ناکِثاً لِعَهْداللَّه [تا آخر] فَلَمْ یُغَیِّر عَلَیْهِ بِفِعْلٍ و َلا قَولٍ کانَ حَقاً عَلَى‌اللَّه اَنْ یَدخل یُدْخِلَهُ مُدْخِلَه.» یعنى اغاره یا تغییر، نسبت به سلطان ظلم و جور؛ قدرتى‌که فساد مى‌پراکند و دستگاهى که انسانها را به‌سمت نابودى و فناى مادّى و معنوى مى‌کشاند. این، دلیل حرکت حسین بن على علیه‌السّلام است که البته این را، مصداق امر به معروف و نهى از منکر هم دانسته‌اند؛ که در باب گرایش به تکلیف امر به معروف و نهى از منکر، به این نکات هم باید توجّه شود. لذاست که براى تکلیف اهمّ، حرکت مى‌کند و تکالیف دیگر را - ولو مهم - فداى این تکلیف اهمّ مى‌کند.
هر زمانى، یک حرکت براى جامعه اسلامى متعیّن است. یک دشمن و یک جبهه خصم، جهان اسلام و مسلمین را تهدید مى‌کند. آن را باید شناخت. اگر در شناخت دشمن اشتباه کردیم، در جهتى که از آن جهت، اسلام و مسلمین خسارت مى‌بینند و به آنها حمله مى‌شود، دچار اشتباه شده‌ایم. خسارتى که پیدا خواهد شد، جبران‌ناپذیر است. فرصتهاى بزرگ از دست مى‌رود.
امروز با توجّه به تشکیل حکومت اسلامى و برافراشته شدن پرچم اسلام - چیزى که در طول تاریخ اسلام، بعد از صدرِ اوّل تا امروز سابقه ندارد - چنین امکانى در اختیار مسلمانان است. امروز ما دیگر حق نداریم در شناخت دشمن اشتباه کنیم..

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
خادم الحسین (ع)
امام عادل

امام عادل

امام عادل
در اسلام مردم یک رکن مشروعیتند، نه همه‌ى پایه‌ى مشروعیت. نظام سیاسى در اسلام علاوه بر رأى و خواست مردم، بر پایه‌ى اساسىِ دیگرى هم که تقوا و عدالت نامیده مى‌شود، استوار است. اگر کسى که براى حکومت انتخاب مى‌شود، از تقوا و عدالت برخوردار نبود، همه‌ى مردم هم که بر او اتّفاق کنند، از نظر اسلام این حکومت، حکومت نامشروعى است؛ اکثریت که هیچ. وقتى امام حسین علیه‌السّلام را در نامه‌اى که جزوِ سندهاى ماندگار تاریخ اسلام است به کوفه دعوت کردند، این‌طور مى‌نویسند: «و لامرى ما الامام الا الحاکم بالقسط»؛ حاکم در جامعه‌ى اسلامى و حکومت در جامعه‌ى اسلامى نیست، مگر آن‌که عاملِ به قسط باشد؛ حکم به قسط و عدالت کند. اگر حکم به عدالت نکرد، هر کس که او را نصب کرده و هر کس که او را انتخاب کرده، نامشروع است.
الحاکم بالقسط، الدائن لدین اللَّه»؛ باید راهِ دین خدا را بپیماید. در قرآن، در خطاب خداوند متعال به ابراهیم این نکته‌ى بسیار مهم آمده است که خداوند بعد از امتحانهاى فراوانى که از ابراهیم کرد و ایشان از کوره‌ى آزمایشهاى گوناگون بیرون آمد و خالص و خالصتر شد، گفت: «انّى جاعلک للناس اماما)»؛ من تو را پیشواى مردم قرار دادم. امام فقط به معناى پیشواى دینى و مسأله‌ى طهارت و غسل و وضو و نماز نیست؛ امام یعنى پیشواى دین و دنیا؛ راهبرِ مردم به سوى صلاح. این معناى امام در منطق شرایع دینى از اوّل تا امروز است. بعد ابراهیم عرض کرد: «و من ذریّتى»؛ اولاد و ذُرّیه‌ى من هم در این امامت نصیبى دارند؟ خداوند نفرمود دارند یا ندارند؛ بحث ذُرّیه نیست؛ ضابطه داد. «قال لا ینال عهدى الظالمین»؛ فرمان و دستور و حکم امامت از سوى من به ستمگران و ظالمان نمى‌رسد؛ باید عادل باشد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
خادم الحسین (ع)
تا پای شهادت

تا پای شهادت

تا پای شهادت
امامت یعنى پیشوایىِ قافله دین و دنیا. در قافله‌اى که همه به یک سمت و هدف والا در حرکتند، یک نفر بقیه را راهنمایى مى‌کند و اگر کسى گم شود، دست او را مى‌گیرد و برمى‌گرداند؛ اگر کسى خسته شود، او را به ادامه راه تشویق مى‌کند؛ اگر کسى پایش مجروح شود، پاى او را مى‌بندد و کمک معنوى و مادّى به همه مى‌رساند. این در اصطلاح اسلامى اسمش امام - امام هدایت - است و سلطنت نقطه مقابل این است. سلطنتِ به معناى پادشاهىِ موروثى، فقط یک نوعِ از سلطنت است. لذا بعضى سلاطین در دنیا هستند که اسمشان سلطان نیست، اما باطنشان تسلّط و زورگویى بر انسانهاست.
این‌که رئیس جمهور یک دولتى - که در همه زمانها، دولتهاى مستکبر بوده‌اند و امروز مظهر آن، امریکاست - به خود حق بدهد که بدون هیچ استحقاق اخلاقى، علمى و حقوقى، منافع خود و کمپانیهاى پشتیبان خود را بر منافع میلیونها انسان ترجیح دهد و براى ملتهاى دنیا تکلیف معیّن کند، این سلطنت است؛ حالا اسمش سلطان باشد یا نباشد.
 
در دوران امام حسین علیه‌السّلام امامت اسلامى را به چنین چیزى تبدیل کرده بودند: «یعمل فى عباداللَّه بالاثم والعدوان». امام حسین علیه‌السّلام در مقابل چنین وضعیتى مبارزه مى‌کرد. مبارزه او بیان کردن، روشنگرى، هدایت و مشخّص کردن مرز بین حقّ و باطل - چه در زمان یزید و چه قبل از او - بود؛ منتها آنچه در زمان یزید پیش آمد و اضافه شد، این بود که آن پیشواى ظلم و گمراهى و ضلالت، توقّع داشت که این امام هدایت پاى حکومت او را امضاء کند؛
اگر چنین توقّع بى‌جا و ابلهانه‌اى از سوى حکومت یزید نمى‌شد، ممکن بود امام حسین همچون زمان معاویه و ائمّه بزرگوارِ بعد از خود، پرچم هدایت را برمى‌افراشت؛ مردم را ارشاد و هدایت مى‌کرد و حقایق را مى‌گفت. منتها او بر اثر جهالت و تکبّر و دورى از همه فضایل و معنویات انسانى یک قدم بالاتر گذاشت و توقع کرد که امام حسین علیه‌السّلام پاى این سیه‌نامه تبدیل امامت اسلامى به سلطنت طاغوتى را امضاء کند؛ یعنى بیعت کند. امام حسین فرمود «مثلى لا یبایع مثله»؛ حسین(ع) چنین امضایى نمى‌کند. امام حسین علیه‌السّلام باید تا ابد به عنوان پرچم حق باقى بماند؛ پرچم حق نمى‌تواند در صف باطل قرار گیرد و رنگ باطل بپذیرد. این بود که امام حسین علیه‌السّلام فرمود: «هیهات منّا الذّلّة»
یک وقت کسى حرفى را مى‌زند، حرف را زده و مقصود را گفته است، اما پاى آن حرف نمى‌ایستد و عقب‌نشینى مى‌کند؛ این دیگر نمى‌تواند افتخار کند. افتخار متعلّق به آن انسان، ملت و جماعتى است که پاى حرفشان بایستند و نگذارند پرچمى را که آنها بلند کرده‌اند، توفانها از بین ببرد و بخواباند. امام حسین علیه‌السّلام این پرچم را محکم نگه داشت و تا پاى شهادتِ عزیزان و اسارتِ حرم شریفش ایستاد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
خادم الحسین (ع)
روح عرفانی

روح عرفانی

روح عرفانی
شخصیت درخشان و بزرگوار امام حسین علیه‌السّلام دو وجهه دارد: یک وجهه، همان وجهه جهاد و شهادت و توفانى است که در تاریخ به راه انداخته و همچنان هم این توفان با همه برکاتى که دارد، برپا خواهد بود؛ که شما با آن آشنا هستید. یک بعد دیگر، بعد معنوى و عرفانى است.
به قضیه عاشورا و کربلا برمى‌گردیم. مى‌بینیم این‌جا هم با این‌که میدان حماسه و جنگ است، اما از لحظه اوّل تا لحظه آخرى که نقل شده است که حضرت صورت مبارکش را روى خاکهاى گرم کربلا گذاشت و عرض کرد: «الهى رضاً بقضائک و تسلیماً لأمرک»، با ذکر و تضرع و یاد و توسّل همراه است. از وقت خروج از مکه که فرمود: «من کان فینا باذلاً مهجته موطناً على لقاءاللَّه نفسه فلیرحل معنا»، با دعا و توسل و وعده لقاى الهى و همان روحیه دعاى عرفه شروع مى‌شود، تا گودال قتلگاه و «رضاً بقضائکِ» لحظه آخر
حال نکته‌اى که مى‌خواهم عرض کنم، این جاست. شاید بشود قاطعاً گفت که همین معنویّت و عرفان و توسّل و فناء فى‌اللَّه و محو در معشوق و ندیدن خود در مقابل اراده ذات مقدّس ربوبى است که ماجراى عاشورا را هم این طور باعظمت و پُرشکوه و ماندگار کرده است. به عبارت دیگر، این جانبِ اوّل - یعنى جانب جهاد و شهادت - آفریده و مخلوق آن جانبِ دوم است؛ یعنى همان روح عرفانى و معنوى. خیلیها مؤمنند و مى‌روند مجاهدت مى‌کنند، به شهادت هم مى‌رسند - شهادت است، هیچ چیزى کم ندارد - اما یک شهادت هم هست که بیش از روح ایمان، از یک دل سوزان، از یک روح مشتعل و بى‌تاب در راه خدا و در محبّت پروردگار و غرقه در ذات و صفات الهى، سرچشمه مى‌گیرد. این‌گونه مجاهدتى، طعم دیگرى پیدا مى‌کند. این، حال دیگرى مى‌بخشد. این، اثر دیگرى در تکوین مى‌گذارد.

از بیانات امام خامنه ای

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
خادم الحسین (ع)
پیام به تاریخ

پیام به تاریخ

پیام به تاریخ
در حقیقت، امام حسین اگرچه با یزید مبارزه مى‌کند، اما مبارزه گسترده تاریخى وى با یزیدِ کوته‌عمرِ بى‌ارزش نیست؛ بلکه با جهل و پستى و گمراهى و زبونى و ذلّت انسان است اگر به تحلیل ظاهرى قضیه نگاه کنیم، این قیام، قیام علیه حکومت فاسد و ضدّ مردمى یزید است؛ اما در باطن، یک قیام براى ارزشهاى اسلامى و براى معرفت و براى ایمان و براى عزت است. براى این است که مردم از فساد و زبونى و پستى و جهالت نجات پیدا کنند. لذا ابتدا که از مدینه خارج شد، در پیام به برادرش محمّدبن‌حنفیه - و در واقع در پیام به تاریخ - چنین گفت: «انّى لم اخرج اشرا و لابطرا و لامفسدا و لاظالما»؛ من با تکبّر، با غرور، از روى فخرفروشى، از روى میل به قدرت و تشنه قدرت بودن قیام نکردم؛ «انّما خرجت لطلب الاصلاح فى امة جدّى»؛ من مى‌بینم که اوضاع در میان امت پیامبر دگرگون شده است؛ حرکت، حرکت غلطى است؛ حرکت، حرکت به سمت انحطاط است؛ در ضد جهتى است که اسلام مى‌خواست و پیامبر آورده بود. قیام کردم براى این‌که با اینها مبارزه کنم.

ازبیانات امام خامنه ای

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
خادم الحسین (ع)