تا پای شهادت
امامت یعنى پیشوایىِ قافله دین و دنیا. در قافله‌اى که همه به یک سمت و هدف والا در حرکتند، یک نفر بقیه را راهنمایى مى‌کند و اگر کسى گم شود، دست او را مى‌گیرد و برمى‌گرداند؛ اگر کسى خسته شود، او را به ادامه راه تشویق مى‌کند؛ اگر کسى پایش مجروح شود، پاى او را مى‌بندد و کمک معنوى و مادّى به همه مى‌رساند. این در اصطلاح اسلامى اسمش امام - امام هدایت - است و سلطنت نقطه مقابل این است. سلطنتِ به معناى پادشاهىِ موروثى، فقط یک نوعِ از سلطنت است. لذا بعضى سلاطین در دنیا هستند که اسمشان سلطان نیست، اما باطنشان تسلّط و زورگویى بر انسانهاست.
این‌که رئیس جمهور یک دولتى - که در همه زمانها، دولتهاى مستکبر بوده‌اند و امروز مظهر آن، امریکاست - به خود حق بدهد که بدون هیچ استحقاق اخلاقى، علمى و حقوقى، منافع خود و کمپانیهاى پشتیبان خود را بر منافع میلیونها انسان ترجیح دهد و براى ملتهاى دنیا تکلیف معیّن کند، این سلطنت است؛ حالا اسمش سلطان باشد یا نباشد.
 
در دوران امام حسین علیه‌السّلام امامت اسلامى را به چنین چیزى تبدیل کرده بودند: «یعمل فى عباداللَّه بالاثم والعدوان». امام حسین علیه‌السّلام در مقابل چنین وضعیتى مبارزه مى‌کرد. مبارزه او بیان کردن، روشنگرى، هدایت و مشخّص کردن مرز بین حقّ و باطل - چه در زمان یزید و چه قبل از او - بود؛ منتها آنچه در زمان یزید پیش آمد و اضافه شد، این بود که آن پیشواى ظلم و گمراهى و ضلالت، توقّع داشت که این امام هدایت پاى حکومت او را امضاء کند؛
اگر چنین توقّع بى‌جا و ابلهانه‌اى از سوى حکومت یزید نمى‌شد، ممکن بود امام حسین همچون زمان معاویه و ائمّه بزرگوارِ بعد از خود، پرچم هدایت را برمى‌افراشت؛ مردم را ارشاد و هدایت مى‌کرد و حقایق را مى‌گفت. منتها او بر اثر جهالت و تکبّر و دورى از همه فضایل و معنویات انسانى یک قدم بالاتر گذاشت و توقع کرد که امام حسین علیه‌السّلام پاى این سیه‌نامه تبدیل امامت اسلامى به سلطنت طاغوتى را امضاء کند؛ یعنى بیعت کند. امام حسین فرمود «مثلى لا یبایع مثله»؛ حسین(ع) چنین امضایى نمى‌کند. امام حسین علیه‌السّلام باید تا ابد به عنوان پرچم حق باقى بماند؛ پرچم حق نمى‌تواند در صف باطل قرار گیرد و رنگ باطل بپذیرد. این بود که امام حسین علیه‌السّلام فرمود: «هیهات منّا الذّلّة»
یک وقت کسى حرفى را مى‌زند، حرف را زده و مقصود را گفته است، اما پاى آن حرف نمى‌ایستد و عقب‌نشینى مى‌کند؛ این دیگر نمى‌تواند افتخار کند. افتخار متعلّق به آن انسان، ملت و جماعتى است که پاى حرفشان بایستند و نگذارند پرچمى را که آنها بلند کرده‌اند، توفانها از بین ببرد و بخواباند. امام حسین علیه‌السّلام این پرچم را محکم نگه داشت و تا پاى شهادتِ عزیزان و اسارتِ حرم شریفش ایستاد.