او حافظ و نگهدارنده ضابطه و قانون بود و نمىگذاشت قانون - چه توسط خودش، و چه توسط دیگران - نقض شود. خودش هم محکوم قوانین بود. آیات قرآن هم بر این نکته ناطق است. برطبق همان قوانینى که مردم باید عمل مىکردند، خود آن بزرگوار هم دقیقاً و بهشدّت عمل مىکرد و اجازه نمىداد تخلّفى بشود. وقتى که در جنگ بنىقریظه مردهاى آن طرف را گرفتند؛ خائنهایشان را به قتل رساندند و بقیه را اسیر کردند و اموال و ثروت بنىقریظه را آوردند، چند نفر از امّهات مؤمنین - که یکى جناب امّالمؤمنین زینب بنت جحش است، یکى امّالمؤمنین عایشه است، یکى امالمؤمنین حفصه است - به پیامبر عرض کردند: یا رسولاللَّه! این همه طلا و این همه ثروت از یهود آمده، یک مقدار هم به ما بدهید. اما پیامبر اکرم با این که زنها مورد علاقهاش بودند؛ به آنها محبت داشت و نسبت به آنها بسیار خوشرفتار بود، حاضر نشد به خواستهشان عمل کند. اگر پیامبر مىخواست از آن ثروتها به همسران خود بدهد، مسلمانان هم حرفى نداشتند؛ لیکن او حاضر نشد. بعد که زیاد اصرار کردند، پیامبر با آنها حالت کنارهگیرى به خود گرفت و یک ماه از زنان خودش دورى کرد که از او چنان توقّعى کردند. بعد آیات شریفه سوره احزاب نازل شد: «یا نساء النبى لستنّ کأحد من النّساء»، «یا ایّها النّبى قل لازواجک ان کنتنّ تردن الحیاة الدّنیا و زینتها فتعالین امتّعکنّ و اسّرحکن سراحا جمیلا. و ان کنتنّ تردن اللَّه و رسوله والدّار الاخرة فأن اللَّه اعدّ للمحسنات منکنّ أجرا عظیما». پیامبر فرمود: اگر مىخواهید با من زندگى کنید، زندگى زاهدانه است و تخطّى از قانون ممکن نیست.